کد مطلب:140478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

آمدن ذوالجناح به خیام حرم و اجتماع بانوان محترمه به دور آن حیوان
پس از آنكه كفار كوفه و شام امام مظلوم را شهید كرده و بدن چاك چاك و غرقه بخون آن سرور را در میدان جنگ بدون سر گذارده و تمام البسه و ساز و برگ و اسلحه حضرت را به غارت بردند و بدن بی سر را لخت و عریان در آن بیابان انداختند اسب مخصوص امام علیه السلام یعنی ذوالجناح كه از مواریث امامت بود در حالی كه اشگ از چشمان می بارید به دور بدن راكب خود می گشت و هر كس جلو می آمد كه آن حیوان را به عنوان غنیمت بگیرد با لگد او را از پای درمی آورد و هر چه آن گروه فعالیت كردند كه آن را بگیرند و به غارت ببرند نتوانستند زیرا همانطوریكه اشاره كردیم این حیوان از مواریث بود و احدی نمی تواند مواریث امامت را ضبط و حبس كند و آنچه آن كفار از حضرت امام علیه السلام بغارت بردند از قبیل عمامه، شمشیر، انگشتری قطعا از مواریث نبوده باری این حیوان با حال خستگی و تشنگی و با داشتن تیرهای بسیار بر بدن به دور نعش امام علیه السلام می گشت


و قرار و آرام نداشت گاهی به راست و زمانی به چپ می رفت، صیحه می زد، اشگ می ریخت، دشمنان را لگد می زد و از صاحب خویش حمایت نموده و با دشمنان قتال می كرد.

از بسیاری علاقه و مهربانی كه نسبت به صاحب و راكب خویش از خود نشان داد دشمنان او را به «مهر» [1] تشبیه كردند.

مرحوم طریحی در منتخب می نویسد:

چون حضرت را شهید كردند، ذوالجناح شیهه می زد و در میان كشته ها قدم می زد، عمر سعد حرامزاده گفت این اسب را بگیرید كه از اسب های نجیب و اصیل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، هر كس پیش می آمد آن حیوان با دندان و لگد از خود دور می كرد تا آنكه گروهی از آن كافران را به درك اسفل روانه ساخت، پسر سعد دید چاره آنرا نمی توانند كرد و ممكن نیست كه بتوانند آن حیوان را بگیرند لذا گفت دست از آن بردارید ببینیم چه می كند مردم كنار رفتند دیدند آن حیوان به سر نعش امام علیه السلام آمد و ایستاد شروع كرد به شیهه نمودن و ناله كردن و همه لشگر دیدند كه آن حیوان حضرت را بو می كند و با دهان زخم های بدن حضرت را می بوسد و مثل بچه مرده گریه می كند و اشگ می ریزد سپس دیدند كه آن حیوان از میدان برگشت و روی به خیمه بانوان محترمه آورد و چنان شیهه می كشید كه صحرا را از صدای خود پر كرده بود وقتی به خیمه ها نزدیك شد تمام بانوان محترمه سر و پای برهنه بیرون دویدند آن حیوان را كه دیدند ناله از دل بركشیده و صورت خراشیدند و ناله واسیداه و واحسیناه سر داده و بدور آن حیوان حلقه ماتم زدند و هر كدام با این حیوان زبانحالی داشتند.



[1] كلمه «مهر» با ميم مضموم يعني بچه اسب كه از مادرش جدا نشود و هر چه آن را بزنند باز بسمت مادر گرايد و چون اين حيوان از امام عليه السلام به هيچ وجه جدا نمي شد از اينرو به «مهر» تشبيه شد.